...

...

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۷/۲۱
    8
  • ۹۵/۰۷/۲۰
    7
  • ۹۵/۰۷/۱۸
    6
  • ۹۵/۰۷/۱۶
    5
  • ۹۵/۰۷/۱۴
    !
  • ۹۵/۰۷/۱۴
    !!!

7

سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ

پارسال یه همچین روزی تو یه همچین ساعتی کنار هم بودیم.

وقتی که تو آغوشت به اوج آرامش رسیدم.

وقتی که تو بغلم از چشمای قشنگت اشک اومد و گفتی اشک شوقه.


امروز بیش از هر روز دیگه ای دلتنگتم.


دلتنگ آغوشی که تو هر شرایطی آرومم میکرد 


دلتنگ عشقی که فکرشو نمیکردم اینجوری تموم شه.


دقیقا تو همین ساعت بود که آغوشت آرامشی شد واسه همه وجودم.


و اروم اروم به اوج عشق رسیدیم.


شاید اون لحظه های قشنگ هم با من دور ریخته باشی.


ولی من هر روز با مرور اون لحظه های قشنگ سرشار از عشق میشم.


نگرانی ای عجیبی دارم؛از جنس همون نگرانی ای ک وقتی داشتم میومدم پیشت داشتم و با اغوشت ارومم کردی.


سخت ترین لحظه ها واسم وقتاییه که از دور میبینمت و نمیتونم بغلت کنم 


حتی نمیتونم خودمو نشون بدم؛که مبادا عکس العملی أزت ببینم که...


امیدوارم لحظه لحظه زندگیت پر از آرامش باشه.


قول داده بودیم؛تنها عشق توی قلب همدیگه باشیم.❤️

من هنوزم سر قولم هستم.

پیامایی که پارسال تو این ساعت بهم دادیم رو هنوزم دارم؛از صبح ده بار خوندمشون.

عشق منی نفس جونی❤️

اخرین پیام قبل از اینکه بیام پیشت.

😔😔😔😔😔😔

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی